سیب سرخ آرزوهای مامان ، قاصدک رویاهام ، رهامسیب سرخ آرزوهای مامان ، قاصدک رویاهام ، رهام، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره

قاصدک دوست داشتنی من رهام

عرشیا کوچولو کار دست خودش داده

سلام گلم ، حالت چطوره!!؟؟؟ چند روزیه نتونستم بهت سر بزنم منو ببخش عزیز دلم ، آخه درگیر مهمون و هزار تا چیز دیگه بودم . متاسفانه برای عرشیا کوچولو یه مشکلی پیش اومده که همه خانواده رو حسابی ناراحت کرده ، شیطون بلا می خواسته چیزی از کابینت برداره که پرت شده کف آشپزخونه و دستش شکسته و الان تو گچه .  خدا خیلی به هممون رحم کرده و ما بخاطر اینکه ممکن بود اتفاق بدتری بیفته و نیفتاد از خدا خیلی ممنونیم . وروجک دیروز نذاشت ازش عکس بگیرم و تا دید دوربین دستمه زد زیر گریه . الهی براش بمیرم ، الهی برای خواهر جونم بمیرم که چقدر به خاطر این مسئله قصه خورده . هستی مامان برای عرشیا که عزیز همه ماست ...
27 آذر 1390

مامان سرما خورده

سلام عشق اساطیری من ! مامان سرما خورده ، یعنی مریضه و اصلا حال نداره !!! با اینکه به خاطر عاشورا چند روز تعطیل بود ولی خسته خسته ام !! اگه تو واسم دعا کنی حتما خوب می شم . پدر دیشب یه عالمه لیمو شیرین  ( که یک نوع میوه و از خانواده مرکباته و به خاطر داشتن ویتامین C برای سرماخوردگی مفیده )  به خوردم داده وای وای وای !!!     آخه من زیاد این میوه رو دوست ندارم . ...
19 آذر 1390

درباره تاسوعا

قاصدکم امروز هشتمین روز محرم و شب که بیاد شب تاسوعاست . این شب متعلق به حضرت ابوالفضل (ع) برادر با وفای حضرت امام حسین (ع) است . من خیلی شب تاسوعا رو دوست دارم . ای علمدار کربلا ! ای مایه فخر اهل زمین و آسمان ،‌این تفسیر ادب ،‌ای اقیانوس شجاعت و ای بهار عاطفه ، پدرت علی (ع) خوب می دانست تو نابترین گوهر هستی و هدیه بی بدیل معبودی ! همین بود که بر دستانت و بر چمشانت بوسه زد . قدر چشمانت را و راز نهفته در نگاهت را تنها (علی) می دانست و خط نگاهت تنها برای حسین (ع)و زینب(س) خوانا بود و بس . دور شدنت در روز عاشورا از برادر به اندازه هزاران غروب بارانی غم انگیز بود و مثل پلکهای نیمه شب سنگین ! تو می رفتی تا صلاب...
13 آذر 1390

فدایی های شهید شش ماهه کربلا

  گل مامان بهت قول داده بودم بازم از محرم برات بگم . عزاداری در ده روز اول این ماه خیلی سفارش شده و هر کدوم از این روزها رو به یکی از شهدای کربلا اختصاص داده اند و براشون عزاداری می کنند . دیروز (جمعه ) روز مخصوص کوچکترین شهید کربلا یعنی حضرت علی اصغر (ع)  بود . حضرت علی اصغر (ع) پسر حضرت امام حسین (ع) ، در زمان حادثه کربلا شش ماهه بوده و به صورت خیلی دلخراش و دردناکی به شهادت رسیده است  . در روزی که مختص حضرت علی اصغر(ع) است ، مادران لباسی که بهش میگن لباس سقایی تن بچه کوچولوهاشون می کنند و یک جایی جمع شده و به یاد شهید شش ماهه کربلا عزاداری می کنند .و در واقع بچه هاشون رو برای حضرت علی اصغر (ع) فدایی م...
12 آذر 1390

محرم ماهی به وسعت اقیانوس و لطافت عشق

  عزیز مامان ! می دونی ماه محرم شده ؟؟؟!!!! امروز اولین روز ماه محرمه، محرم اولین ماه قمری است .  در این ماه عزیز اتفاقات خیلی زیاد و غم انگیزی افتاده که مهمترین اونها واقعه عاشورا و شهادت امام حسین (ع) است . امام حسین (ع) امام سوم ما شیعیان و نوه عزیز پیامبر دوست داشتنی مونه .   با اینکه سالهای خیلی طولانی از اتقاق غم انگیز عاشورا می گذره داغ اون ماجرای تلخ هنوز رو دلهای ماست و دوست نداریم فراموشش  کنیم . ما با این داغ الفتی دیرینه داریم و لذت می بریم این احساس رو به بچه هامون منتقل کنیم ! قاصدکم منو پدر هم دوست داریم تو امام حسین (ع )رو بشناسی و عاشقش  باشی .   علاوه بر آدمها ...
6 آذر 1390

احساس امروز مامان

سلام بهار زندگیم ! امروز یه روز زیبا و آفتابیه ! مامان امروز یه عالمه احساس خوشبختی می کنه !                                       از این احساس مامان خوشحالی می دونم                         دیروز چون زیاد سر حال نبودم ( دلیلش رو بهت گفتم ) رفتم برای خودم جایزه خریدم ( این عادت منو مامان کلوچه عسلی بود ، به هر بهانه ای می رفتیم ...
2 آذر 1390

رعد و برق

سلام مامان امروز کلافه و خسته است  ! دیشب هوا به شدت بارانی بود و رعد و برق عجیبی می زد ( وقتی بین ابرها برخورد و اصطکاک بوجود میاد یک صدای بلند همراه با نور شدید ایجاد میشه که بهش می گن رعد و برق )                                                       چون تنها بودم این صداها خیلی اذیتم می کرد . آپارتمان ما در طبقه سوم قرار گرفته به ...
1 آذر 1390
1